تاریخ انبیاء (از آدم خلیفة اللّه (ع) تا خاتم رسول اللّه (ص))
نَسَب هود علیه السلام
هودِ پیامبر فرزند شالخ بن ارفخشد بن سام بن نوح علیه السلام است، که خدا میان قوم عاد فرستاد. حضرت هود بعد از دو هزار و ششصد و چهل و هشت سال که از هبوط حضرت آدم گذشته بود به دنیا آمد.(2)
حضرت هود از پیغمبران بزرگواری بود که گذشته از صفات عالی و روحانی و اخلاق نیکوی انسانی که در وجود او بود از نظر حَسَب و نَسَب و زیبائی صورت و جمال، و آراستگی اندام نیز در میان مردم زمان خود ممتاز بود و خدای متعال کمالات ظاهری و معنوی را یک جا در او جمع
[63]
آورده بود.
چنانچه گویند این پیغمبر خدا در سن 40 سالگی(1) از جانب خدای بزرگ مأمور شد قوم خود را که به قوم عاد معروف بودند به توحید و پرستش خدای یکتا دعوت کند.
خداوند قوم عاد را بعد از نوح روی زمین مستقر کرد و زندگی بخشید و آنان را جانشین قوم نوح روی زمین قرار داد و نیرویی زیاد به آنان عطا کرد. بلند قامت ترین انسانها در میان قوم عاد صد ذراع و کوتاهترین آنها هفتاد ذراع بود،(2) قوم عاد دارای اندامی بلند و کشیده و قدرتمند بودند، به طوری که با دستهای خود سنگ کوهها را می شکافتند، قوم عاد در سرزمینی بنام احقاف بین یمن و عمان که هم اکنون شنزاری لم یزرع و غیر قابل سکونت است زندگی می کردند و خداوند نعمتهای بسیار زیاد و برکات فراوانی به آنها عنایت فرموده بود.
قوم عاد از راه کشاورزی زندگی می کردند، اما با این همه اوصاف و نعمتهای خوبی که خداوند به آنها داده بود، این قوم نادان به جای اینکه خداوند بزرگ را بشناسند و او را پرستش کنند، بتهایی را انتخاب و آنها را می پرستیدند و با آن هیکلهای قوی ای که داشتند، صورتهای خود را در مقابل بتها به خاک می ساییدند.
قوم عاد برجهایی بلند برپا می کردند بر بلندترین نقطه زمین شهر، تا از بالای آن بر حمامها مسلط باشند. از دیگر عادات زشت آنها این بود که منزل های خود را بر بلندی می ساختند تا وقتی پیادگان از آنجا عبور می کنند، آنها را مورد تحقیر و تمسخر قرار دهند.
قوم عاد آن مردم مغرور و پست * از شراب خودپرستی گشته مَست
دشتها آکنده از باغ و شجر * سالها در ناز و نعمت غوطه ور
سینه ها استبر و قامت ها بلند * شیر را هر یک درآوردی به بند
بر فراز کوه بنمودی بنا * خانه های استوار و کوشک ها
[64]
سنگ سنگین را به زور پنجه ها * بر بنای خانه کردی جابجا
2 - ناسخ التواریخ.1 - خلاصه تاریخ انبیاء، ص 27.2 - داستان پیامبران، ص 47.